دیو اگرز در یک جت پک و رمز و راز پرواز انفرادی «این یک بسته جلالی از لوله‌ها و توربین‌ها است» |دیو اگرز

هنگامی که مخترع دیوید میمن به آسمان رفت، به نظر می رسید که به یک آرزوی باستانی پاسخ می دهد. پس چرا به نظر می رسد هیچ کس برایش مهم نیست؟
ما جت پک داریم و اهمیتی نمی دهیم. یک استرالیایی به نام دیوید میمن یک جت پک قدرتمند اختراع کرد و با آن به سراسر جهان پرواز کرد - زمانی در سایه مجسمه آزادی - اما افراد کمی نام او را می دانند. جت پک او در دسترس بود، اما نه یکی برای بدست آوردنش عجله داشت. انسان ها ده ها سال است که می گویند جت پک می خواهند، و ما هزاران سال است که می گوییم می خواهیم پرواز کنیم، اما واقعاً؟ به بالا نگاه کنید. آسمان خالی است.
خطوط هوایی با کمبود خلبان مواجه هستند و ممکن است بدتر شود. یک مطالعه اخیر نشان داد که تا سال 2025، ما انتظار داریم کمبود جهانی 34000 خلبان تجاری داشته باشیم. برای هواپیماهای کوچکتر، روندها مشابه است. گلایدرهای آویزان تقریباً ناپدید شده اند. سازندگان هواپیماهای فوق سبک به سختی زندگی خود را تامین می کنند. (سازنده، Air Création، سال گذشته فقط یک خودرو را در ایالات متحده فروخت.) هر سال، ما مسافران بیشتری و خلبانان کمتری داریم. در همین حال، یکی از پرطرفدارترین انواع پرواز - جت پک - وجود دارد، اما میمن نمی تواند توجه کسی را جلب کند.
او به من گفت: «چند سال پیش، من یک پرواز در بندر سیدنی داشتم.» هنوز به یاد دارم که به اندازه کافی نزدیک پرواز کردم تا دوندگان و افرادی را ببینم که در اطراف منطقه گیاه راه می‌رفتند، برخی از آنها به بالا نگاه نمی‌کردند.جت پک ها بلند بود، بنابراین به شما اطمینان می دهم که صدای من را شنیدند.اما من در آنجا بودم و با جت پک در حال پرواز بودم، آنها به بالا نگاه نکردند.»
وقتی 40 ساله بودم، شروع کردم به آزمایش با هر آنچه که می توانستم پرواز کنم - هلیکوپتر، نور فوق سبک، گلایدر، گلایدر آویزان. من همیشه می خواستم این کار را انجام دهم. بنابراین من پاراگلایدر، چتربازی را امتحان کردم. یک روز، در یک فرودگاه کنار جاده ای در کشور شراب کالیفرنیا توقف کردم که پروازهای دوباله جنگ جهانی اول را ارائه می داد. آن روز هواپیمای دوباله در دسترس نداشتند، اما یک جنگ جهانی دوم وجود داشت. بمب‌افکن، یک B-17G به نام «سفر احساسی» برای سوخت‌گیری، بنابراین من سوار شدم. داخل هواپیما شبیه یک قایق آلومینیومی قدیمی است.خشن و ناهموار است، اما به آرامی پرواز می کند و مانند کادیلاک وزوز می کند. ما به مدت 20 دقیقه بر فراز تپه های سرسبز و رنگارنگ پرواز کردیم، آسمان به سفیدی یک دریاچه یخ زده بود، و احساس می کردیم که از یکشنبه به خوبی استفاده می کنیم.
چون نمی دانم دارم چه کار می کنم، و در ریاضیات، خواندن باد، یا چک کردن شماره گیری یا سنج ها خوب نیستم، همه این کارها را به عنوان یک مسافر انجام می دهم تا خلبان. خلبان. من این را می دانم. خلبان ها قرار است منظم و روشمند باشند، من از آن چیزها نیستم.
اما حضور در کنار این خلبانان باعث شد از کسانی که به راه خود ادامه دادند - با آزمایش کردن و خوشحالی در پرواز - بسیار سپاسگزارم. پرواز سه چرخه در پتالوما، کالیفرنیا. او قبلاً هانگ گلایدن را آموزش می داد، اما به گفته او این تجارت مرده بود. پانزده سال پیش، این دانش آموز ناپدید شد. اما برای مدتی، او هنوز مشتریان فوق سبک داشت - کسانی که می خواستند به عنوان مسافر پرواز کنند. و تعدادی دانشجو. اما این کار به شدت سقوط کرده است. آخرین باری که او را دیدم، اصلاً شاگردی نداشت.
با این حال، ما اغلب بالا می رویم. تریک فوق سبکی که ما رانندگی کردیم، کمی شبیه یک موتور سیکلت دو نفره بود که یک گلایدر بزرگ به آن وصل شده بود.هم خلبان و هم سرنشینان در معرض دید هستند - بنابراین ما کت های پوست گوسفند، کلاه ایمنی و دستکش های ضخیم می پوشیم. گلوبنسکی روی باند فرودگاه غلتید و منتظر عبور سسنا کوچک و توربوپراپ بود و سپس نوبت به ما رسید. با پروانه هایی در عقب، نور فوق العاده به سرعت شتاب می گیرد و پس از 90 متر، گلوبنسکی به آرامی بال ها را به سمت بیرون هل می دهد و ما در هوا هستیم. برخاستن تقریباً عمودی است، مانند بادبادکی که توسط باد ناگهانی به سمت بالا کشیده می شود.
هنگامی که از فرودگاه خارج شدیم، احساسی ماورایی و کاملاً متفاوت از نشستن در هر هواپیمای دیگری بود. در محاصره باد و خورشید، هیچ چیز بین ما و ابرها و پرندگان در حین پرواز بر فراز بزرگراه، بر فراز مزارع در پتالوما، و به داخل، قرار نداشت. اقیانوس آرام. گلوبنسکی دوست دارد ساحل بالای نقطه ریس را در آغوش بگیرد، جایی که امواج زیر مانند شکر ریخته شده است. کلاه ایمنی ما میکروفون دارد، و هر 10 دقیقه، یکی از ما صحبت می کند، اما معمولاً فقط ما در آسمان هستیم، ساکت، اما گاهی اوقات. گوش دادن به آهنگ جان دنور. این آهنگ تقریباً همیشه Rocky Mountain High است. گاهی اوقات من وسوسه می شوم که از گلوبنسکی بپرسم که آیا می توانستیم بدون آهنگ Rocky Mountain Heights جان دنور زنده بمانیم - مخصوصاً با توجه به اینکه این خواننده و ترانه سرای خاص در پرواز آزمایشی درگذشت. هواپیما در مونتری، درست قبل از ما جنوب - اما من جراتش را ندارم. او آن آهنگ را خیلی دوست داشت.
گلوبنسکی هنگام انتظار در پارکینگ یک سوپرمارکت رالفز در شهر خشک کشاورزی مورپارک در جنوب کالیفرنیا به ذهنم رسید. این پارکینگ جایی است که میمن و بوریس جری، صاحبان Jetpack Aviation به ما گفتند که ملاقات کنیم. برای یک جلسه آموزشی آخر هفته جت پک ثبت نام کردم که در آن جت پک آنها (JB10) را با ده ها دانش آموز دیگر می پوشم و کار می کنم.
اما وقتی در پارکینگ منتظر ماندم، فقط چهار نفر دیگر - دو جفت - را ملاقات کردم که برای یک جلسه تمرینی آنجا بودند. اولین نفر ویلیام وسون و بابی یانسی، 40 ساله تنومند از آکسفورد، آلاباما، 2000 مایل دورتر بودند. در یک سدان کرایه ای در کنار من پارک شده است. "Jetpack?"آنها پرسیدند. سر تکان می دهم، آنها می ایستند و ما منتظر می مانیم. وسون خلبانی است که تقریباً همه چیز را پرواز کرده است - هواپیما، جایروکوپتر، هلیکوپتر. اکنون او برای شرکت برق محلی کار می کند، هلیکوپترها را در منطقه پرواز می کند و خطوط سقوط کرده را بازرسی می کند. یانسی او بود. بهترین دوست و سفر آرام بود.
جسی دیگر جسی و میشل هستند. میشل، که عینک لبه‌دار قرمز به چشم می‌زند، مضطرب است و برای حمایت از جسی، که بسیار شبیه کالین فارل است و سال‌ها با میمن و جری به‌عنوان فیلمبردار هوایی کار کرده است، آمده است. کسی که فیلم میمن در حال پرواز در اطراف مجسمه آزادی و بندر سیدنی گرفته است. با توجه به گفتن "کپی آن" به جای "بله"، جسی، مانند من، در مورد پرواز کنجکاو است، پرواز در مجاورت - همیشه مسافر، نه خلبان. او همیشه است. می خواستم با یک جت پک پرواز کنم، اما هرگز این فرصت را پیدا نکردم.
سرانجام، یک پیکاپ سیاه رنگ به داخل پارکینگ هجوم آورد و یک فرانسوی قد بلند و تنومند بیرون پرید. این ژاری است. او چشمان روشن، ریش داشت و همیشه از کارش به وجد آمده بود. فکر می کردم او می خواهد در سوپرمارکت ملاقات کند زیرا یافتن مرکز آموزشی جت پک سخت است، یا - حتی بهتر از آن - مکان آن کاملاً محرمانه است. اما نه. جری به ما گفت که به رالفز برویم، ناهاری را که می‌خواهیم بیاوریم، آن را در سبد خریدش بگذاریم و او پول می‌دهد و به آن می‌برد. بنابراین اولین برداشت ما از برنامه آموزشی Jetpack Aviation این بود که یک فرانسوی بلندقد سبد خرید را از طریق سوپرمارکت هل می داد.
بعد از اینکه او غذای ما را در کامیون بار کرد، سوار شدیم و به دنبال او رفتیم، کاروان از میان مزارع مسطح میوه و سبزیجات مورپارک عبور می‌کرد، آبپاش‌های سفیدی که از ردیف‌های سبزی‌ها و آکوامارین‌ها عبور می‌کردند. با کلاه‌های حصیری بزرگ از کنار چینده‌های توت فرنگی و خربزه رد می‌شویم، سپس ما جاده غبار آلود خود را از میان تپه‌های درختان لیمو و انجیر عبور می‌دهیم، از بادگیرهای اکالیپتوس می‌گذریم و در نهایت وارد مزرعه سرسبز آووکادو در ارتفاع حدود 800 فوتی از سطح دریا می‌شویم، Jetpack در محوطه هواپیمایی واقع شده است.
این یک چیدمان بی تکلف است. یک زمین خالی دو هکتاری با یک حصار چوبی سفید از بقیه مزرعه جدا شده است. در فضای خالی تقریباً دایره ای انبوهی از هیزم و ورق فلز، یک تراکتور قدیمی و تعدادی ساختمان آلومینیومی وجود داشت. جری به ما گفت. کشاورز که صاحب زمین است، خودش یک خلبان سابق بوده و در خانه‌ای در بالای یک خط الراس زندگی می‌کرده است.
در مرکز محوطه، بستر آزمایش جت پک، مستطیل بتنی به اندازه زمین بسکتبال قرار دارد. دانش آموزان ما قبل از یافتن جت پک، که در یک کانتینر حمل و نقل مانند مجموعه موزه آویزان شده بود، چند دقیقه در اطراف سرگردان بودند. جت پک یک شی زیبا و ساده است. دارای دو توربوجت اصلاح شده ویژه، یک محفظه سوخت بزرگ و دو دسته - دریچه گاز در سمت راست و انحراف در سمت چپ. جت پک مطمئناً دارای یک عنصر کامپیوتری است، اما در بیشتر موارد، ساده و آسان است- این دستگاه دقیقاً مانند یک جت پک بدون اتلاف فضا یا وزن به نظر می رسد. دارای دو توربوجت با حداکثر رانش 375 پوند است. ظرفیت سوخت آن 9.5 گالن است. وزن خشک جت پک 83 پوند است.
ماشین و کل ترکیب، واقعاً کاملاً غیرجذاب هستند و بلافاصله مرا به یاد ناسا می‌اندازند - مکان بسیار غیرجذاب دیگری که توسط افراد جدی ساخته و نگهداری می‌شود که اصلاً به ظاهر اهمیتی نمی‌دهند. در باتلاق‌ها و زمین‌زارهای فلوریدا، ناسا واقع شده است. تأسیسات کیپ کاناورال کاملاً کاربردی است و هیچ سر و صدایی ندارد. به نظر می‌رسد که بودجه محوطه‌سازی صفر است. همانطور که آخرین پرواز شاتل فضایی را تماشا می‌کردم، به دلیل عدم تمرکزم بر هر چیز غیرمرتبط با مأموریت در هر نقطه عطفی تحت تأثیر قرار می‌گرفتم. دست – ساخت اشیاء پرنده جدید.
در مورپارک، ما در آشیانه‌ای کوچک موقتی نشسته بودیم، جایی که تلویزیون بزرگی تصاویری از جری و میمن در حال پخش آواتارهای مختلف جت‌پک‌هایشان را پخش می‌کرد. این ویدئو پرواز آنها را در نیویورک، جنوب کالیفرنیا در شروع مسابقه فرمول 1 در موناکو نشان می‌دهد. هر چند وقت یکبار، کوتاهی از فیلم تاندربال جیمز باند برای جلوه کمدی به هم می چسبد. جری به ما گفت که میمن مشغول تماس با سرمایه گذاران است، بنابراین او سفارشات اولیه را انجام خواهد داد. با لهجه سنگین فرانسوی، او بحث می کند. چیزهایی مانند دریچه گاز و انحراف، ایمنی و فاجعه، و بعد از 15 دقیقه روی تخته سفید، واضح است که ما آماده هستیم تا وسایل خود را بپوشیم. من هنوز آماده نیستم، اما اشکالی ندارد. تصمیم گرفتم اول نروم.
اولین لباس یک لباس زیر بلند ضد آتش بود. سپس یک جفت جوراب پشمی سنگین. سپس یک جفت شلوار نقره ای، سبک وزن اما مقاوم در برابر شعله. سپس یک جفت جوراب پشمی سنگین. سپس یک جفت جوراب. کلاه ایمنی. مقاوم در برابر آتش. دستکش. در نهایت، یک جفت چکمه چرمی سنگین کلیدی برای جلوگیری از سوختن پاهای ما خواهد بود. (اطلاعات بیشتر به زودی ارائه خواهد شد.)
از آنجایی که وسون یک خلبان آموزش دیده است، تصمیم گرفتیم اول او را رها کنیم. او از سه پله حصار فولادی بالا رفت و داخل جت پک خود که از قرقره های وسط آسفالت آویزان بود، افتاد. وقتی جری او را بست، میمن ظاهر شد. او 50 سال سن دارد، تناسب اندام، کچل، چشم آبی، اندام دراز و نرم زبان است. او با یک دست دادن و احوالپرسی از همه ما استقبال کرد و سپس یک قوطی نفت سفید از کانتینر کشتی بیرون کشید.
وقتی او برگشت و شروع به ریختن سوخت در جت پک کرد، متوجه شد که چقدر این کار خطرناک به نظر می‌رسد و چرا توسعه و پذیرش جت پک کند بوده است. در حالی که هر روز باک بنزین خودروی خود را با بنزین بسیار قابل اشتعال پر می‌کنیم، وجود دارد - یا وانمود می‌کنیم که باشد — فاصله ای راحت بین گوشت شکننده ما و این سوخت انفجاری. اما حمل آن سوخت بر روی پشت خود، در یک کوله پشتی شکوهمند پر از لوله و توربین، واقعیت موتور احتراق داخلی را به خانه می آورد. فقط تماشای ریختن نفت سفید اینچ از وسون چهره نگران کننده بود. با این حال، هنوز هم بهترین فناوری است که ما داریم، و برای رسیدن به اینجا میمن 15 سال و ده ها تکرار ناموفق طول کشید.
نه اینکه او اولین بود.اولین کسی که ثبت اختراع یک جت پک (یا بسته موشک) را ثبت کرد، مهندس روسی الکساندر آندریف بود، که تصور می کرد سربازانی از این وسیله برای پریدن از روی دیوارها و سنگرها استفاده می کنند. او هرگز بسته موشکی خود را درست نکرد، اما نازی ها. مفاهیمی را از پروژه Himmelsstürmer (طوفان در بهشت) خود به عاریت گرفتند - که امیدوار بودند به ابرمرد نازی توانایی پریدن بدهد. خدا را شکر که جنگ قبل از آن تمام شده بود، اما این ایده هنوز در ذهن مهندسان و مخترعان زنده است. تا سال 1961 بود که Bell Aerosystems Bell Rocket Strap را توسعه داد، یک جت پک ساده دوتایی که کاربر را به مدت 21 ثانیه با استفاده از پراکسید هیدروژن به عنوان سوخت به سمت بالا می راند. تغییری از این تکنیک در المپیک 1984 لس آنجلس، زمانی که خلبان بیل سویتور بر فراز مراسم افتتاحیه پرواز کرد.
صدها میلیون نفر آن دمو را تماشا کردند، و نمی‌توان انسان‌ها را به خاطر فرض اینکه جت‌پک‌های روزمره می‌آیند سرزنش کرد. تصویر میمن در حالی که نوجوانی در حال تماشای خواستگارانی است که در حال تماشای خواستگارانی هستند که بر فراز کلوزه لس‌آنجلس شناور بودند، هرگز او را ترک نکرد. او در سیدنی، استرالیا بزرگ شد. قبل از اینکه رانندگی را یاد بگیرد، پرواز را یاد گرفت.او گواهینامه خلبانی خود را در سن 16 سالگی دریافت کرد. او به کالج رفت و به یک کارآفرین سریال تبدیل شد، در نهایت شرکتی مانند Yelp را راه اندازی کرد و به فروش رساند و با درآمدی بادآورده به کالیفرنیا رفت تا رویای خود را برای ایجاد جت پک خود برآورده کند. در سال 2005 شروع به کار کرد. ، او با مهندسان یک پارک صنعتی در ون نویز کار کرد و تغییرات اولیه این فناوری را ساخت و آزمایش کرد. همه این انواع جت پک فقط یک خلبان آزمایشی دارند، اگرچه او از بیل سویتور (همان فردی که در سال 84 از او الهام گرفت) آموزش می بیند. المپیک). این خود دیوید میمن بود.
نسخه‌های اولیه از 12 موتور و سپس 4 موتور استفاده می‌کردند و او مرتباً با ساختمان‌ها (و کاکتوس‌ها) در اطراف پارک صنعتی ون‌نویز تصادف می‌کرد. پس از یک هفته ضعیف پروازهای آزمایشی در استرالیا، او یک روز در مزرعه سیدنی سقوط کرد و با سوختگی شدید در بیمارستان بستری شد. از آنجایی که قرار بود روز بعد بر فراز بندر سیدنی پرواز کند، مرخص شد و قبل از سقوط دوباره، این بار در نوشیدنی، برای مدت کوتاهی بر فراز بندر پرواز کرد. تحقیقات و توسعه بیشتر دنبال شد، و در نهایت، میمن روی این دو قرار گرفت. -طراحی جت JB9 و JB10. با این نسخه - نسخه ای که امروز در حال آزمایش آن هستیم - هیچ حادثه مهمی رخ نداده است.
با این حال، توجه به این نکته مهم است که میمن و جری جت‌پک‌های خود را تقریباً منحصراً بر روی آب پرواز می‌کنند - آنها هنوز راهی برای پوشیدن جت‌پک و چتر نجات ابداع نکرده‌اند.
به همین دلیل است که ما امروز بسته پرواز می کنیم. و چرا ما بیش از 4 فوت از زمین فاصله نداریم. آیا این کافی است؟ نشستن روی لبه آسفالت، تماشای آماده شدن وسون، به این فکر کردم که آیا این تجربه - پرواز 4 فوتی بالای سر بتن - چیزی شبیه پرواز واقعی را ارائه می دهد. در حالی که من از هر پروازی که با تمام هواپیماهایی که امتحان کرده ام لذت برده ام، همیشه به تجربه ای که نزدیک به پرواز خالص است و واقعاً احساس بی وزنی می کنم، برمی گردم. روی تپه ای طلایی در سواحل مرکزی کالیفرنیا، با علف های موهر بود، و مردی 60 ساله داشت به من یاد می داد چگونه با گلایدر آویزان کنم. اول، ما ابزار را مونتاژ کردیم، و همه چیز در مورد آن خام و نامناسب بود - تیرهای به هم ریخته ، پیچ و مهره و طناب - و در پایان، من در بالای کوه بودم، آماده دویدن به پایین و پریدن بودم. همه چیز در مورد این است - دویدن، پریدن و شناور کردن بقیه راه در حالی که بادبان بالای سر من به آرامترین برخورد می کند. باد. آن روز ده ها بار این کار را انجام دادم و تا اواخر بعد از ظهر هرگز بیش از 100 فوت پرواز نکردم. هر روز به بی وزنی، آرامش و سادگی آویزان شدن زیر بال های بوم، تاختن کوه های موهر در زیر من فکر می کنم. پا.
اما من پرت می‌شوم. الان روی صندلی پلاستیکی کنار آسفالت نشسته‌ام و به وسون نگاه می‌کنم. او روی پله‌های نرده آهنی ایستاده بود، کلاه ایمنی را محکم به سرش بسته بود، گونه‌هایش بخشی از بینی‌اش بود، و چشم‌هایش را به داخل آن می‌فشرد. اعماق صورتش. با علامت جری، وسون جت ها را شلیک کرد، که مانند خمپاره زوزه می کشیدند. بوی سوخت جت می سوزد، و گرما سه بعدی است. من و یانسی روی حصار بیرونی حیاط، در محو شدن، نشستیم. سایه درختان اکالیپتوس، مانند ایستادن پشت هواپیما هنگام حرکت در فرودگاه بود. هیچ کس نباید این کار را انجام دهد.
در همین حال، جری در مقابل وسون ایستاد و با حرکات و حرکات سر او را به سمت بالا و پایین، چپ و راست هدایت کرد. اگرچه وسون جت را با دریچه گاز و انحراف کنترل می‌کرد، اما چشمانش هرگز از چشمان جاری برنمی‌داشت. بوکسور با 10 ضربه. او با احتیاط در اطراف آسفالت حرکت کرد، نه بیشتر از 4 فوت ارتفاع، و سپس، خیلی سریع، تمام شد. این تراژدی تکنولوژی جت پک است. آنها نمی توانند سوخت کافی برای یک پرواز بیش از بیش از آن را تامین کنند. هشت دقیقه - حتی این حد بالایی است. نفت سفید سنگین است، به سرعت می سوزد، و یک نفر فقط می تواند مقدار زیادی را حمل کند. باتری ها بسیار بهتر خواهند بود، اما بسیار سنگین تر خواهند بود - حداقل در حال حاضر. روزی ممکن است کسی باتری را اختراع کند. نور و انرژی به اندازه کافی کارآمدتر از نفت سفید است، اما، در حال حاضر، شما محدود به آنچه می توانید حمل کنید، که زیاد نیست.
وسون پس از طفره رفتن از جت پک خود، روی صندلی پلاستیکی کنار یانسی افتاد، برافروخته و لنگید. او تقریباً با هر نوع هواپیما و هلیکوپتری پرواز کرده است، اما او گفت: «این سخت‌ترین کاری بود که من انجام داده‌ام».
جسی در بالا و پایین پرواز با فرماندهی خوب کار بسیار خوبی انجام داد، اما بعد او کاری کرد که من نمی‌دانستم قرار است انجام دهیم: او روی آسفالت فرود آمد. فرود روی آسفالت برای هواپیماها امری عادی است - در واقع، آنجاست که آنها باید انجام دهیم. معمولاً فرود می آیند - اما با جت پک، وقتی خلبان ها روی بتن فرود می آیند، اتفاق ناگواری رخ می دهد. توربین های جت روی پشت خلبان ها اگزوز را در 800 درجه به زمین می دمند، و این گرما جایی برای رفتن ندارد، اما به بیرون تابش می شود و در سراسر پیاده رو پخش می شود. مانند شعاع بمب. هنگامی که جسی می ایستد یا روی پله ها فرود می آید، اگزوز ممکن است از پله های حصارکشی خارج شود و به پایین پخش شود. اما با ایستادن روی زمین سیمانی، هوای خروجی در یک لحظه در جهت چکمه های او پخش می شود و جری و میمن وارد عمل می شوند. میمن از ریموت برای خاموش کردن توربین استفاده می کند در حالی که جری یک سطل آب می آورد. در یک حرکت تمرینی، او پاها، چکمه ها و همه چیز جسی را به داخل آن هدایت می کند. بخار. از وان بیرون نمی آید، اما درسی هنوز آموخته شده است. با موتور روشن روی آسفالت فرود نیاید.
وقتی نوبت من شد، روی پله‌های حصار فولادی رفتم و از پهلو به داخل جت پک آویزان از قرقره‌ها سر خوردم. وقتی روی قرقره آویزان بود، وزن آن را احساس می‌کردم، اما وقتی جاری آن را روی پشتم گذاشت، سنگین بود. بسته بندی برای توزیع یکنواخت وزن و مدیریت آسان به خوبی طراحی شده است، اما 90 پوند (خشک بعلاوه سوخت) شوخی نیست. باید گفت که مهندسان میمن با تعادل و شهودی کنترل ها کار بسیار خوبی انجام داده اند. فورا، همه چیز درست به نظر می رسید.
یعنی درست تا سگک ها و بند ها. سگک ها و بند های زیادی وجود دارد که مانند یک لباس چتربازی جا می شود و بر سفت شدن کشاله ران تاکید دارد. ، سوخت کم و بیش به توربین جت می دهد. کنترل دست چپ من انحراف است، اگزوز جت را به چپ یا راست هدایت می کند. چند چراغ و گیج به دسته وصل شده است، اما امروز، تمام اطلاعاتم را از جری. مانند وسون و جسی قبل از من، گونه‌هایم به دماغم فشار داده شد، و من و جری چشم‌هایی را دیدیم که منتظر هر فرمان کوچکی بودیم که به من کمک کند نمردم.
میمن کوله پشتی خود را پر از نفت سفید کرد و با ریموت در دست به کنار آسفالت برگشت. جری پرسید آیا آماده هستم یا نه. به او گفتم که آماده هستم. جت ها شعله ور می شوند. صدای طوفان رده 5 که از زهکشی عبور می کند. دریچه گاز نامرئی را می چرخاند و من حرکات او را با گاز واقعی تقلید می کنم. صدا بلندتر می شود. او دریچه گاز رادارگریز خود را بیشتر می چرخاند، من گازم را می چرخانم. حالا صدا در حد تب است و فشاری را روی پشت ساق پا احساس می کنم. یک قدم کوچک به جلو برداشتم و پاهایم را به هم نزدیک کردم. (به همین دلیل است که پاهای دارندگان جت پک مانند سربازان اسباب‌بازی سفت هستند - هر انحرافی به سرعت توسط اگزوز جت 800 درجه مجازات می‌شود.) جری دریچه گاز بیشتر تقلید می‌کند، من بیشتر به آن می‌دهم. دریچه گاز، و سپس به آرامی زمین را ترک می کنم. این اصلاً شبیه بی وزنی نیست. در عوض، من هر پوند خود را احساس کردم، چقدر نیروی رانش لازم بود تا من و ماشین را به حرکت درآورد.
جری به من گفت که بالاتر بروم. یک پا، سپس دو، سپس سه. در حالی که جت ها غرش می کردند و نفت سفید می سوخت، من دور می زدم، فکر می کردم حجم سر و صدای سرسام آوری و مشکل شناور شدن در فاصله 36 اینچی از زمین است. بر خلاف پرواز در خالص ترین حالتش. در شکل، مهار باد و تسلط بر اوج گرفتن، این فقط یک نیروی بی رحم است. این فضا را از طریق گرما و سر و صدا از بین می برد. و این واقعاً سخت است. به خصوص وقتی جاری مرا وادار به حرکت می کند.
چرخش به چپ و راست نیاز به دستکاری انحراف دارد - گرفتن دست چپ من، که جهت اگزوز پرتاب شده را حرکت می دهد. به خودی خود آسان است. اما من مجبور شدم این کار را در حالی که دریچه گاز ثابت نگه داشته باشم انجام دهم، بنابراین روی آن فرود نیامد. تنظیم زاویه انحراف و ثابت نگه داشتن دریچه گاز و در عین حال سفت نگه داشتن پاها و خیره شدن به چشمان خلسه زده جری کار آسانی نیست. این کار به یک سطح تمرکز کامل نیاز دارد که من آن را با موج سواری بزرگ مقایسه می کنم. من هرگز موج سواری بزرگ انجام نداده ام.)
سپس به جلو و عقب. این یک کار کاملاً متفاوت و چالش برانگیز است. برای حرکت به جلو، خلبان باید کل دستگاه را حرکت می داد. یک دستگاه عضله سه سر را در سالن بدنسازی تصور کنید. من مجبور شدم جت پک را - همه چیز روی پشتم - از آن دور کنم. بدنم را انجام می دهم، دستگیره را به سمت بالا می کشم، دستانم را به شانه هایم نزدیک می کنم، جت ها را به سمت مچ پایم می چرخانم، من را به عقب می کشم. از آنجایی که من چیزی در مورد چیزی نمی دانم، در مورد حکمت مهندسی نظری نمی دهم. ;من فقط می گویم که آن را دوست ندارم و ای کاش بیشتر شبیه دریچه گاز و انحراف بود – خودکارتر، پاسخگوتر، و احتمال سوزاندن پوست ساق پا و مچ پاها (فکر می کنید که روی کره باشد).
بعد از هر پرواز آزمایشی، از پله‌ها پایین می‌آمدم، کلاه خود را برمی‌داشتم و با وسون و یانسی می‌نشستم، در حال لرزش و خستگی. اگر این سخت‌ترین پروازی است که وسون تا به حال انجام داده است، پس فکر می‌کنم آماده پرواز با هلیکوپتر هستم وقتی دیدیم جسی کمی بهتر شده است، وقتی خورشید زیر خط درخت غروب کرد، در مورد اینکه چه کاری می‌توانیم برای بهبود آن انجام دهیم و کاربرد کلی این دستگاه بحث کردیم. زمان پرواز فعلی بسیار کوتاه و بسیار دشوار است. اما این مورد در مورد برادران رایت نیز صدق می کند - و سپس برخی از آنها. اولین وسیله نقلیه هوایی قابل مانور آنها برای کسی جز خودشان بسیار دشوار بود، و یک دهه از نمایش آنها و اولین هواپیمای کاربردی بازار انبوه که می توانست با آن پرواز کند می گذرد. هر کس دیگری. در همین حال، هیچ کس به آن علاقه ندارد. برای چند سال اول پرواز آزمایشی خود، آنها بین دو بزرگراه در دیتون، اوهایو زیپ زدند.
میمن و جری هنوز خود را اینجا می یابند. آنها کار سخت طراحی، ساخت و آزمایش یک جت پک را انجام داده اند که به اندازه کافی ساده و شهودی است تا روبی مانند من بتواند در شرایط کنترل شده پرواز کند. با سرمایه گذاری کافی، آنها می توانند هزینه ها را به میزان قابل توجهی کاهش دهند. و احتمالاً می‌توانند مشکل زمان پرواز را نیز حل کنند. اما در حال حاضر، بوت کمپ هوانوردی Jetpack دو مشتری دارد که پول پرداخت می‌کنند، و بقیه بشریت به این جفت بینا یک شانه بالا می‌اندازند.
یک ماه پس از تمرین، در خانه نشسته بودم و سعی می کردم به این داستان پایان دهم که خبری را خواندم مبنی بر اینکه یک جت پک در حال پرواز در 5000 فوتی نزدیک فرودگاه بین المللی لس آنجلس دیده شده است.» مرد جت بازگشته است. کنترل‌کننده ترافیک هوایی LAX، زیرا اولین مشاهده نبود. مشخص شد که حداقل پنج مورد رویت جت پک بین آگوست 2020 تا آگوست 2021 ثبت شده است - اکثر آنها در کالیفرنیای جنوبی، در ارتفاعات بین 3000 تا 6000 پا.
به میمن ایمیل زدم تا بپرسم درباره این پدیده چه می‌داند، امیدوار بودم که این مرد مرموز جت پک خودش باشد. چون فکر می‌کنم او مردی بسیار مسئولیت‌پذیر است، او بسیار بالا پرواز می‌کند، به نظر می‌رسد در فضای محدود هوایی غیرمعمول است، اما باز هم کالیفرنیا چنین چیزی را ندارد. رکوردی که هر کس دیگری دارد، چه رسد به توانایی پرواز با جت پک.
یک هفته گذشت و من خبری از میمن نداشتم.در سکوتش نظریه های وحشی شکوفا می شود.البته فکر کردم او بود.فقط او قادر به چنین پروازی است و فقط او انگیزه دارد.بعد از تلاش برای توجه جهان را از طریق ابزارهای مستقیم به خود جلب کرد - به عنوان مثال، ویدیوهای یوتیوب و تبلیغات در وال استریت ژورنال - او مجبور شد سرکشی کند. خلبانان و کنترلرهای ترافیک هوایی در LAX شروع به صدا زدن خلبان Iron Man کردند - مردی که پشت این شیرین کاری شبیه به تونی استارک، ابرقهرمان آلتر ایگو، منتظر است تا لحظه ای مناسب برای فاش شود که او بوده است.
میمن نوشت: «کاش می‌دانستم که در اطراف LAX چه می‌گذرد.»آنها فقط طاقت این را نداشتند که تا ارتفاع 3000 یا 5000 پا بالا بروند، مدتی پرواز کنند و سپس پایین بیایند و فرود بیایند.فقط من فکر می کنم می تواند یک پهپاد الکتریکی با یک مانکن بادی باشد که شبیه شخصی است که جت پک پوشیده است.»
یک راز خوشمزه دیگر به تازگی ناپدید شده است. احتمالاً مردان جت سرکشی در حریم هوایی محدود پرواز نخواهند کرد، و ما احتمالاً در طول زندگی خود جت پک خود را نخواهیم داشت، اما می توانیم به دو مرد جت بسیار مراقب، میمن و جری، بسنده کنیم. هر از گاهی در آووکادو آویزان شوید، در اطراف مزرعه پرواز کنید، اگر فقط ثابت کنند که می توانند.
هر اثر Dave Eggers توسط Penguin Books منتشر شده است، 12.99 پوند. برای حمایت از The Guardian و The Observer، نسخه خود را در Guardianbookshop.com سفارش دهید. هزینه های ارسال ممکن است اعمال شود.


زمان ارسال: ژانویه-27-2022